به بهانه درگذشت رئیس‌جمهوری که زندانی بود

«یک شب ۱۲ ساله» بازنمایی رنج، سکوت و مقاومت

- 10 دقیقه مطالعه
«یک شب ۱۲ ساله» به هیچ‌وجه از خشونت در سطح استفاده نمی‌کند و هنرِ سینما را برای انتقال احساس انسانی به خوبی در خدمت می‌گیرد.

به گزارش فیلم نت، «یک شب ۱۲ ساله» (۲۰۱۸) فیلمی شاعرانه اما کاملا منطبق بر واقعیت است که الهام گرفته از تجربه زیسته سه زندانی سیاسی است؛ زندانیانی که در زمان کودتای نظامی از زندان ربوده می‌شوند و تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار می‌گیرند. فیلم با نقل‌قولی کوتاه از فرانتس کافکا شروع می‌شود که حال و هوای قصه را به ما می‌گوید. این اپیگراف کوتاه چنین است:

«مرد به محکوم نگریست و از افسر پرسید:

آیا زندانی از حکم خود آگاه است؟

افسر پاسخ داد:

نه، حکم را با تن‌ خود خواهد آموخت.»

آیا زندانیان قرار است تا با تن خود از حکمی آگاه شوند که آن را نمی‌دانند؟ من فکر می‌کنم فیلم که به خوبی توانسته احساس و لحظات سخت زندان را به تماشاگر انتقال دهد، قصد دارد کاری کند که بیننده «حکم را با تن خود» بیاموزد. به نظر من «یک شب ۱۲ ساله» به سادگی و با قدرت در رسیدن به چنین هدفی موفق شده است. این فیلم شما را به شدت درگیر خواهد کرد و احساستان را برمی‌انگیزد و در نهایت نوعی حس پالایش را در فیلم احساس خواهید کرد.

«یک شب ۱۲ ساله» (A Twelve-Year Night) ساخته‌ کارگردان اهل اروگوئه، آلوارو برشنر، به هیچ‌وجه از خشونت در سطح استفاده نمی‌کند و هنرِ سینما را برای انتقال احساس انسانی به خوبی در خدمت می‌گیرد.

به بهانه درگذشت خوزه آلبرتو موخیکا رئیس جمهوری اسبق اروگوئه نگاهی به فیلم «یک شب ۱۲ ساله» می‌اندازیم.

داستان

داستان «یک شب ۱۲ ساله» از آنجا شروع می‌شود که اعضای جنبش چپ‌گرای تپاماروس (جنبشی رادیکال و وابسته به اتحادیه‌های کارگری) که در جریان کودتای نظامی سرکوب شده است، پس از استقرار حکومت نظامیان در سال ۱۹۷۳ از سلول‌هایشان در زندان ربوده می‌شوند و به صورت هدفمند برای کنترل سیاسی فضای کشور تبدیل به گروگان‌ ارتش می‌شوند. نگهبانان نمی‌خواهند حکمی را که در چارچوب قانون صادر شده است بشکنند و به همین دلیل سعی می‌کنند که این افراد را با بدترین شکنجه‌ها دیوانه کنند. بعدتر و در پایان فیلم وقتی که این گروگان‌ها آزاد می‌شوند، می‌فهمیم که یکی از این مردان (په‌په) با نام اصلی خوزه موخیکا از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵ به ریاست‌جمهوری کشور رسیده است.

«یک شب دوازده ساله» با چرخش ۳۶۰ درجه دوربین در اتاق مراقبت زندان شروع می‌شود. ارتش به زندان یورش می‌برد و افرادی را می‌دزد. در اینجا موسیقی با صدای لطیف و زیبایی در حال پخش است که در تضاد کامل با تصویر خشن یورش به زندان و دزدین زندانیان قرار دارد. بعدتر تضادهایی تصویری و زیبای دیگری هم در فیلم استفاده شده است که وضعیت انسان‌ها و محرومیت‌شان را به خوبی نشان می‌دهد.

یک شب ۱۲ ساله را با زیرنویس فارسی در فیلم نت تماشا کنید

زندانیان با سرپوش‌هایی که بر سرشان قرار داده‌اند، با پاشیدن بنزین مرعوب می‌شوند و توسط نگهبانانی که اجازه‌ صحبت با آنان را ندارند با خشونت جابه‌جا می‌شوند. در طول فیلم افسر نظامی که سبیل کلفتی هم دارد با لحنی پرکینه بارها به آنها می‌گوید: «باید همان وقتی که می‌شد شماها را می‌کشتیم.»

طرح

آنچه فیلم «یک شب ۱۲ ساله» را از فیلم‌های دیگر درباره خشونت جدا می‌کند نه صرفا خشونت در موقعیت، بلکه رویکرد ذهنی آن است. این‌که انسان‌ها چگونه در چنین وضعیت سبعانه‌ای تاب می‌آورند، چگونه در مرز جنون و فروپاشی قرار می‌گیرند و چگونه خاطرات و افکار، جوانه‌های امید را در دل انسان زنده نگاه‌ می‌دارد.

صحبت در فیلم بسیار کم است، داستان بی‌نیاز از گفتن است. فیلم به‌گونه‌ایست که گویی آن را با گوشتت حس می‌کنی‌. تمرکز فیلم بر تجربه‌ی سه تن از زندانیان ربوده شده متمرکز است: موخیکا (با بازی آنتونیو دِ لا توره)، الئوتریو فرناندس اویدوبرو (با بازی آلفونسو تورت)، و مائوریسیو روسنکوف (با بازی چینو دارین).

 

داستان در فیلم ساده و کوتاه است و طرح آن عظیم و سترون. باوجود طولانی بودن سال‌های گروگان‌گیری، فیلم به سادگی از داستان‌گویی می‌گذرد و ما را در عین حال از طریق تمرکز بر فضا وارد لحظات درونی و شخصی زندانیان می‌کند. در اینجا این که چگونه انسانی که از یک حیوان هم پست‌تر شده است در لحظاتی کوچک یا با نگاهی کوتاه، حس انسان بودن خود را بازمی‌یابد، استادانه تصویر شده است.

مثل غریقی که برای لحظه‌ای کوتاه سر از آب در می‌آورد تا نفسی بگیرد، زندانی هم با یک خاطره‌، گفت‌و‌گویی خیالی یا بوییدن یک مداد و کاغذ دوباره تبدیل به انسان می‌شود، نفسی می‌گیرد و باز در دریای بی‌رحم خشونت غرق می‌شود. «یک شب ۱۲ ساله» با انتقال حس محرومیت از آزادی‌هایی که حتی نمی‌توان نداشتنشان را تصور کرد، بیننده را وارد نوعی دیگر از داستان می‌کند؛ داستان مقاومت و امید.

تکنیک

صدا و مونتاژ تصاویر در فیلم به خوبی مورد استفاده قرار گرفته تا احساسی از گذر زمان، جنون و وحشت را به ما منتقل کند. فیلم با لنز‌های مختلفی فیلمبرداری شده است تا احساس متفاوت درون و بیرون محبس را به خوبی منتقل کند. مثلا در مواقعی برای انتقال حس آشفتگی ذهنی کارگردان به خوبی از لنز چشم ماهی استفاده می‌کند. تضادی دیدنی (هم تکنیکال و هم روایی) میان تصاویر مناظر و محبس وجود دارد تا هر چند دقیقه یکبار به بیننده یادآوری کند که چه چیزی در بیرون قرار دارد که زندانیان از آن محروم شده‌اند.

می‌توان گفت فیلم بیشتر یک میزانسن وابسته به فضا دارد تا کاراکتر. هر چند روایت به کاراکترها هم نزدیک می‌شود اما در واقع بعد از این که چند سالی از زندانی بودن شخصیت‌ها می‌گذرد و ظاهر آنها با ریش بلند و بدن‌های تکیده و سر و وضع داغان شبیه هم می‌گردد، دیگر نمی‌توان شخصیت‌ها را چندان از یکدیگر تشخیص داد. این تاثیری عمدی است تا میزانسن مبتنی بر فضا به بیننده منتقل شود و هدف هم که همان انتقال احساس دهشتناک زندانی است به خوبی صورت بگیرد (برای مثال فیلم «پاپیون» هم تلاش مشابهی دارد اما از طریق کاراکتر به آن دست می‌یابد). این نکته را هم نباید از قلم انداخت که این یکنواختی ظاهری به محو فردیت در نظام‌های سرکوب‌گر اشاره دارد و در عین حال فیلم موفق می‌شود باز هم هسته انسانی این افراد را حفظ کند.

در مجموع استفاده بجا و استادانه از تکنیک‌های مختلف و ایجاد تعادلی میان کاراکترها و فضا، فیلم را در مرز نوعی ژورنالیسم تصویری، شکلی از سوررئالیسم و روایتی شاعرانه از سختی و امید قرار داده است. فیلم در انتقال رخدادهای واقعی و تجربه انسانی هر چند به مرز خطر زیبایی‌بخشی به رنج نزدیک می‌شود اما تاحدود زیادی به‌سلامت از آن می‌گذرد.

کوتاه سخن اینکه «یک شب ۱۲ ساله» با ترکیب فنی دقیق، روایت مینیمال و نگاهی انسانی به تاریخ معاصر اروگوئه، موفق می‌شود تجربه‌ای تاثیرگذار و وفادار به واقعیت بسازد. گرچه از ورود به برخی ابعاد سیاسی و تاریخی می‌گذرد، اما همین پرهیز آگاهانه است که آن را به فیلمی شاعرانه و در عین حال رادیکال تبدیل می‌کند؛ فیلمی که نه تنها رنج، بلکه قدرت بازسازی انسان را در دل تاریکی نشان می‌دهد.

رضا علی نیا

برچسب‌ها: سینمای جهان،نقد
نظرات

۴ دیدگاه. دیدگاه تازه ای بنویسید

  • صدیقه جهان لتیباری
    ۰۶:۱۶ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

    برام جالب بود. درحال خوندن بنظرمیاد مجدد داری فیلم را می بینی.. یک بارباچشم دیدی باردیگر تصویرسازی میشه باخوندن نقد

    پاسخ
  • پروانه غفوری
    ۱۰:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

    این اولین بار نیست که این بشر دو پا سعی داشته نبوغ فکری و نور انسانیت را در همنوعان خود که مخالف افکار اویند سرکوب کند.
    غافل از اینکه امانتی رو که خداوند در وجود آدمی به ودیعه قرار داده اگر به باریکی مویی شود باز هم جان میگیرد و چون رعد و برقی یک لحظه خاطره ی انسانی و نبوغ ذاتی او را در سخت ترین شرایط یاد آور میشود.اینجاست که به گفته ی خداوند خطاب به فرشتگان یاد آور میشویم که من میدانم چی خلق کرده ام لاکن شما نمی‌دانید.

    پاسخ
  • پروانه غفوری
    ۱۰:۱۸ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

    این اولین بار نیست که انسانیت گروهی را به اسارت میکشند تا نبوغ فکری و شرف آدمی را به بند بکشند تا نیت شوم حیوانیت و ستمگری را به کرسی بنشانند.
    غافل از اینکه پروردگار عالم امانتی را که در وجود آدمی به ودیعه گذاشته با بوییدن یه کاغذ و مرور یه خاطره چون برقی سراسر وجود آدمی رو زنده میکند.
    این جاست که وقتی خداوند به فرشته ها در اعتراض به خلقت آدم میگوید «من میدانم که چه چیزی رو خلق کردم ولیکن شما نمی‌دانید.»

    پاسخ
  • پروانه غفوری
    ۱۰:۲۹ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۷

    انسان در سخت‌ترین شرایط زندگی با بوییدن یه ورق کاغذ و یاد آوری یه خاطره « انسانیت» و وجود حقیقی خویش را یاد آور میشود.این امانتیست که خدا در وجود او نهادینه کرده و فنا پذیر نیست.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

پربازدیدها