«جاده هالو» با کارگردان ایرانی/ وقتی سینما نمایش رادیویی میشود
به گزارش فیلم نت نیوز، فیلم «جاده هالو» (Hallow Road) محصول ۲۰۲۵، ساخته بابک انوری یک درام معمایی است که نه چندان موقعیت درامی در خود دارد و نه حتی معمایی معتبر در دل آن نهفته است. داستان درباره زوجی است که برای کمک به دخترشان آلیس، راهی سفری جادهای میشوند. این سفر تقریبا تماما در یک خودرو رخ میدهد و مخاطب جز همراهی با گفتوگوهای تلفنی و تصاویر تکراری، چیز دیگری را نخواهد دید.
«جاده هالو» در عین حال که همچون اسمش توخالی به نظر میرسد تلاش دارد تا مفاهیم مهمی را در ارتباط با رابطه والدین و فرزندان مطرح کند. شاید بهتر بود تا دراینباره یک مقاله ژورنالیستی یا در بهترین حالت یک نمایشنامه رادیویی نوشته میشد، چون تصاویر فیلم نه کمکی به درک ما از ماجرا میکنند و نه از فرط تکراری بودن و یکنواختی قابل تحمل هستند.
داستان
فیلم از همان آغاز با تصاویری مبهم و پراکنده ما را به دل خانهای پا در هوا پرتاب میکند: میز و بشقابهای نیمهتمام، کیفهای باز، لیوان شکسته، قابهای عکس و برش به جنگلی تاریک. سپس مادر (روزاموند پایک) از خواب بیدار میشود تا دستگاه هشدار حریق را که ظاهرا خراب شده درست کند، او موفق نمیشود دستگاه را درست کند همچنان که بوق ممتد دستگاه نیز هرگز موفق نمیشود تا معنای روایی مشخصی در فیلم بسازد. مثل بسیاری از عناصر دیگر فیلم، این تصویر در همانجا رها میشود؛ نشانهای بیسرانجام.
کمی بعد آلیس (با صدای مگان مکدانل) با خانواده تماس میگیرد: او تصادف کرده و به کمک نیاز دارد. این سکانس شِش دقیقهای نخستین تنش داستانی را میسازد. پدر مضطربانه راهحل ارائه میدهد، مادر مقاومت میکند و مسیر دیگری پیشنهاد میدهد؛ تضاد پدر و مادر از این قسمت و قسمتهای دیگری که در پی میآید مشخص است اما این تضاد نتیجهای ندارد و تقابل این دو تاثیری دراماتیک در پیشبرد داستان را حاصل نمیکند. سپس پدر و مادر راهی میشوند، اما خودرو روشن نمیشود. بار دیگر گمان میکنیم این اختلال قرار است معنایی نمادین داشته باشد، اما پس از حلوفصل کوتاه، ماجرای اتومبیل هم هیچ نقشی در روایت ایفا نمیکند.
فیلم در ادامه کاملا به یک نمایش رادیویی شباهت دارد: گفتوگوهای طولانی، صدای گوشی، تنشهای کلامی و نمایش جزئیات از طریق روایت شفاهی. تصاویر در قالب قابهای بسته، زاویههای کج (Dutch Angle) و اعوجاجهای تصنعی هیچ نقشی در پیشبرد داستان ندارند. حتی جزئیات شوکهکنندهای چون صدای شکستن قفسه سینه مصدومی که آلیس احیا میکند هم پا در هواست. چرا باید این صدا را بشنویم؟
در یک سکانس طولانی اطلاعات زیادی درباره جزئیات مبهم ماجرا برای ما افشا میشود. دلیل فرار دختر روشن میشود، تلاش پدر و مادر برای نجات دختر از این وضعیت از طریق تماس تلفنی و گفتوگوهای میان زوج دیده میشود و بعدتر حتی یک زوج ناشناس به صحنه تصادف نزدیک میشوند که داستان را تا حدی دلهرهآور میکند. تمام وقایع در همین سفر جادهای از طریق صدا و بلندگوی موبایل و نمایش دونفره بازیگران در اتومبیل نشان داده میشود. در این سکانس باز هم عناصری دیده میشود که دلالت بر تنش والدین دارد: در بخشی از این سفر پدر مسیری را میرود که در نقشه مسیریاب مشخص نیست و مادر اصرار دارد که او مسیر را اشتباه رفته است اما پدر میگوید این همان مسیر قدیمی است که همیشه رفتهاند و او راه را بلد است. این قسمت هم مانند موارد دیگر که پیشتر گفته شد چیزی به داستان اضافه نمیکند. شاید کسی بگوید که کارگردان قصد دارد با نشان دادن این عناصر وجود یک مشکل حل نشدنی را در خانه نشان دهد و عنصری تصویری را در ذهن بیننده بکارد اما عنصری که هرگز به آن رجوع نمیشود و همانجا پا در هوا باقی میماند ارزش روایی ندارد. شاید هم قصد دیگری در کار باشد. با این وجود چون نیات چندان مهم نیستند و کارکرد تصاویر اهمیت دارد، میتوان قید هر آنچه را زد که کارگردان برای گنجاندن این بخشهای بیمعنی به آن اندیشیده است.
نهایتا زوج به صحنهای میرسند که پدر جسدی را جسد دخترشان میپندارد، اما مادر انکار میکند. تماس دوباره با آلیس تردید ایجاد میکند: آیا او زنده است یا ربوده شده؟ پایان فیلم با ورود پلیس همهچیز را بههم میریزد: جسدی که دیده بودند واقعا آلیس بود. پس چه کسی تمام مدت با والدین تماس میگرفت؟ فیلم ناگهان رنگوبوی ماورایی به خود میگیرد: آیا روح دختر تماس گرفته بود؟ آن زوج ناشناس چه بودند؟ ارواح خبیث؟ یا فرشتگان؟ هیچکدام روشن نمیشود. نتیجه یک روایت پر از ابهام و گرههای بیپاسخ است که بیشتر به دروغگویی به تماشاگر شبیه است تا پیچیدگی روایی.
«جاده هالو» با زیرنویس فارسی در فیلم نت
درباره فیلم
مقایسه این اثر با نمونههای موفق مشابه بهخوبی ضعف آن را آشکار میکند. در فیلم «لاک» (Locke) محصول ۲۰۱۳ تمام داستان نیز در خودرو روایت میشود، اما تنش درونی شخصیت، دقت در بازیگری و کارکرد سنجیده صدا و تصویر فیلم را با تخفیف به تجربهای سینمایی بدل میکند. اصل مرکزی فیلم «لاک» یک درام تک بازیگره است که تماما درون یک ماشین اتفاق میافتد؛ یک آزمایش جسورانه و درخشان که توسط کارگردان استیون نایت (Steven Knight) اجرا شده است و علت مهم درخشش آن هم همین عنصر نوآورانه است. در این فیلم تماسهای تلفنی و به خصوص بازی درخشان تام هاردی است که داستان را پیش میبرد. در «لاک» با وجود فضای مینیمالیستی، فیلم مضامین عمیقی مانند مسئولیت، رستگاری و تأثیر انتخابها را بررسی میکند. در مقابل، «جاده هالو» تصویری یکنواخت و خستهکننده ارائه میدهد که میتوانست بهراحتی در قالب یک نمایش رادیویی اجرا شود. آنچه «جاده هالو» به ما نشان میدهد تقلیدی از فیلم «لاک» است که اینبار با یک موضوع دیگر و به شکلی ضعیفتر و ماورایی به نمایش درآمده است.
«لاک» با زیرنویس فارسی در فیلم نت
حتی در حوزه ژانر ماورایی، نمونههایی چون فیلم «دیگران» ۲۰۰۱ (The Others) نشان میدهند که چگونه میتوان با کاشت تدریجی نشانهها، به چرخشی غافلگیرکننده و در عین حال منسجم رسید. این فیلم داستان شخصیتهایی را روایت میکند که در یک خانه زندگی میکنند و کم کم متوجه میشویم که خانه به وسیله ارواح تسخیر شده است. در یک چرخش فوقالعاده در انتهای فیلم میفهمیم که شخصیتهایی که تاکنون با آنها همراه شدهایم خود روح هستند و ارواحی که خیال میکردیم وجود دارند همان انسانهای واقعی هستند که در خانه زندگی میکنند. حال این پیچیدگی داستان را مقایسه کنید با ترفند داستان ماورایی که کارگردان «جاده هالو» از آستینش بیرون میآورد. او تنها در انتها و در سکانس پایانی به ما میگوید که این ماجرا قطعا عنصری ماورایی در خود دارد. او برای این که فیلمش را بسازد به این پنهانکاری و دروغپردازی نیازمند است و بدون آن اصلا داستانش دیدنی نخواهد بود، مخصوصا که تمام آن در ماشین میگذرد.
«دیگران» با دوبله فارسی در فیلم نت
از منظر فنی نیز فیلم نوآوری ندارد: استفاده تکراری از نمای بسته داخل ماشین، حرکتهای بیدلیل دوربین و تصاویری تصادفی صرفا برای پر کردن زمان بهکار گرفته میشوند و هیچ ارزش داستانی به فیلم اضافه نمیکند. اوضاع به حدی وخیم است که کارگردان مجبور میشود برای جلوگیری از تکرار صحنههای بسته در اتومبیل گاه به گاه و مطلقا بدون هیچ دلیلی تصاویری از بیرون به ما نشان دهد. جاده تاریک روبرو که اصلا نمیتوان چیزی را در آن تشخیص داد یا تصاویری از کنار جاده که اصلا مشخص نیست تصویر چه چیزی هستند در قالب نماهایی طولانی به نمایش در میآید. آنچه بیشتر از همه تحمل بیننده را به آزمون میگیرد تصویر داشبورد است که موبایل و صدای آلیس را پخش میکند و مسیر جادهای را نمایش میدهد که والدین آن را طی میکنند.
«جاده هالو» بیش از آنکه یک اثر سینمایی باشد، شبیه به یک نمایش رادیویی طولانی است که تصاویرش نه به روایت کمک میکنند و نه قابلتحملند. فیلم نه در سطح درام خانوادگی موفق است و نه در سطح معمای ماورایی. در نهایت هم مخاطب را با سوالاتی بی جواب و تجربهای خستهکننده تنها میگذارد. اگر به نمایشهای رادیویی علاقه دارید، شاید دیدن فیلم تجربهای قابل تحمل باشد، اما اگر انتظار سینما دارید، «جاده هالو» چیزی جز یک جاده توخالی نیست.
رضا علی نیا