نقدی فلسفی بر فیلم «کاراملو»

«کاراملو»؛ سگی که امید به زندگی می‌دهد

- 8 دقیقه مطالعه

در فیلم‌نت نیوز بخوانید

در فیلم «کاراملو»، سگ ولگردی که وارد زندگی پدرو می‌شود از جنس حیوانات نمادین سینمای درام نیست؛ او نه استعاره‌ وفاداری‌ست و نه ابژه‌ عشقی بی پایان.

به گزارش فیلم نت نیوز، فیلم «کاراملو» از آن دست آثاری‌ است که در ظاهر با ساده‌ترین عناصر انسانی (بیماری، آشپزی و رابطه‌ انسان با حیوان) آغاز می‌شود، اما در بطن خود پرسشی بنیادین درباره‌ معنای زیستن در آستانه‌ فروپاشی را مطرح می‌کند. فیلم نه درباره‌ یک سگ و نه حتی درباره‌ یک آشپز بیمار است؛ بلکه درباره‌ لحظه‌ای‌ست که انسان در مواجهه با «دیگری» از شکل مصرف‌کننده و تولیدکننده‌ مدرن خارج می‌شود و دوباره امکان بودن را کشف می‌کند.

تماشای فیلم کاراملو در فیلم نت

بدن: رنجور و در آستانه

فیلم «کاراملو»، داستان سرآشپز جوانی به نام پدرو است که در آستانه تحقق رویای خود برای افتتاح رستوران شخصی‌اش قرار دارد، اما با یک تشخیص پزشکی غیرمنتظره زندگی‌اش دچار بحران می‌شود، او در این میان با یک سگ خیابانی و دوست‌داشتنی به نام کاراملو آشنا می‌شود که امید به زندگی او را بالا می‌برد.

پدرو، شخصیت اصلی فیلم، در آستانه‌ موفقیتی شغلی قرار دارد که در منطق نئولیبرال، معیار مطلقی از ارزشمندی فرد است، اما تشخیص بیماری او، ساختار «زیست-قدرت» را معلق می‌کند. بدن دیگر ابزار تولید نیست، بلکه حقیقت فناپذیری و محدودیت بشر را عریان می‌‌کند. در این نقطه است که فیلم ما را از «زیست به‌مثابه بقا» (life-as-survival) به «بودن به‌مثابه امکان» (existence-as-becoming) منتقل می‌کند؛ امری که هایدگر آن را شرط اصیل زیستن می‌داند.

کاراملو: حیوانی که نماد نیست

سگ ولگردی که وارد زندگی پدرو می‌شود، از جنس حیوانات نمادین سینمای درام نیست. او نه استعاره‌ وفاداری‌ست و نه ابژه‌ عشقی بی پایان. او با حضورش، گشودگی هستی‌شناسانه را ممکن می‌کند. کاراملو در آستانه‌ زیست اجتماعی و زیست برهنه حرکت می‌کند؛ نه خانه دارد، نه صاحب، نه جایگاه، اما همین «بیرون‌بودگی» است که او را به یک دیگری رهایی‌بخش تبدیل می‌کند: دیگری‌ای که نشان می‌دهد زندگی می‌تواند خارج از منطق مالکیت، موفقیت و کنترل نیز معنا داشته باشد.

آشپزی: یک کنش وجودی

فیلم، آشپزی را در دو سطح به تصویر می‌کشد: اول، به‌مثابه شغل و عملکرد اقتصادی؛ دوم، به‌مثابه کنش آفریدن جهان مشترک. در آغاز، آشپزخانه محل اثبات خود است، اما با ورود کاراملو، آشپزی به محلی برای همزیستی با دیگری تبدیل می‌شود. غذا دیگر محصول بازار نیست؛ عمل خلق و بخشیدن است. این همان چیزی‌ست که ریچارد شکنر «اجرا به‌مثابه آیین دگرگونی» می‌نامد: تبدیل عمل روزمره به آیینی برای دگرگونی وجود.

حیوان‌بودگی و تعلیق انسان مدرن

فیلم «کاراملو» در لایه‌ای عمیق‌تر، ما را با این پرسش روبه‌رو می‌کند که مرز میان انسان و حیوان دقیقا کجا تعیین می‌شود؟ در منطق مدرن، انسان زمانی «انسان» است که بتواند تولید کند، در ساختار اقتصادی یا اجتماعی مشارکت داشته باشد و در چرخه ارزش‌آفرینی قرار گیرد. اما هنگامی که بدن بیمار می‌شود یا از موقعیت شغلی و اجتماعی کنار گذاشته می‌شود، آن ارزش نمادین فرومی‌ریزد و فرد به چیزی فروکاسته می‌شود که آگامبن آن را «زیست برهنه» می‌نامد: زیستی که همچنان ادامه دارد، اما دیگر در منطق قدرت و اقتصاد قابل شناسایی نیست.

در فیلم، پدرو از انسان حرفه‌ای و موفق، به بدنی آسیب‌پذیر و بی‌دفاع تبدیل می‌شود، و درست در همین آستانه است که کاراملو وارد می‌شود. کاراملو نیز حیوانی نیست که با منطق نمادینِ وفاداری یا احساسات انسانی تعریف شود. او «دیگری مطلق» است؛ بیرون از نظم خانه، نظم اقتصاد، و نظم خانواده. فیلم با قرار دادن این دو موجود در کنار هم، نوعی «برابری وجودی» را آشکار می‌کند؛ برابری‌ای که نه بر اساس قانون یا اخلاق انتزاعی، بلکه بر اساس تجربه مشترک از رنج، فناپذیری و نیاز به دیگری تعریف می‌شود.

فیلم کاراملو

پدرو و کاراملو در این وضعیت نه دو موجود از دو گونه متفاوت، بلکه دو نحوه از بودن در جهان‌اند که هر دو از منطق مالکیت و کنترل خارج شده‌اند. رابطه آنها نه بر مبنای اهلی‌کردن یا سلطه، بلکه بر پایه پذیرش همزیستی بدون قرارداد شکل می‌گیرد و این همان نقطه‌ای است که فیلم امکانی سیاسی و وجودی را نشان می‌دهد: خروج از منطق سرمایه‌داری که هر رابطه‌ای را به مبادله، مالکیت یا وظیفه تبدیل می‌کند.

این همزیستی نوعی مقاومت خاموش را به تصویر می‌کشد؛ مقاومتی که با بازتعریف زندگی روزمره آغاز می‌شود. در جهان مدرن، حیوان اغلب به دو جایگاه تقلیل می‌یابد: یا حیوان خانگی تحت سلطه انسان، یا حیوان بی‌ارزشِ خیابانی که باید حذف شود، اما کاراملو در فیلم به‌عنوان یک «دیگری رهایی‌بخش»، حضور دارد؛ دیگری‌ای که با حضور خاموشش یادآور می‌شود که زندگی قابل فروکاستن به ارزش اقتصادی نیست. این سطح از هم‌زیستی، امکان نوعی اخلاق نوین را مطرح می‌کند: اخلاقی که بر پایه مراقبت، هم‌زیستی و پذیرش آسیب‌پذیری مشترک است.

رستگاری، نه در پیروزی؛ بلکه در ساخت جهانی مشترک

فیلم «کاراملو» در پایان نه رویای موفقیت را به ما عرضه می‌کند و نه داستان غلبه بر مرگ را. رستگاری در این فیلم، همان است که اگزیستانسیالیست‌ها «پذیرش دیگری و ساختن جهان مشترک در دل فناپذیری» می‌نامند. کاراملو به ما یادآور می‌شود که انسان، وقتی در منطق رقابت و فردگرایی ذوب می‌شود، از هستی فاصله می‌گیرد  و تنها با لمس زندگی حیوانی، خیابانی، و بی‌ادعا می‌تواند دوباره به بودن بازگردد.

«کاراملو» نه فیلمی درباره‌ انسان است و نه حیوان؛ بلکه درباره‌ لحظه‌ اشتراک هستی میان این دو است. لحظه‌ای که در آن، زندگی از کالا و پروژه بودن آزاد و به تجربه‌ای مشترک، زنده و اصیل تبدیل می‌شود.

در جهانی که سینما اغلب احساسات را همانند کالا تولید می‌کند، «کاراملو» یادآوری می کند که هنوز می‌توان از طریق تصویر، نه مصرف احساسات، بلکه اندیشیدن امکان زیستن را تجربه کرد.

سارا غلامی

برچسب‌ها: سینمای جهان،نقد
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
شما برای ادامه باید با شرایط موافقت کنید

نت مگ